رخداد / دانشگاه
سايت «رخداد» مدتي است كه راهاندازي شده است. رخداد سايتي گروهي است كه نويسندگان آن عمدتاً دوستاني هستند كه نخستين كتاب رخداد را منتشر كردند؛ كتاب اول رخداد ترجمه مجموعه مقالاتي از اسلواي ژيژك بود. اما ظاهراً قرار نيست رخداد به «نوشته» محدود باشد؛ از سر و شكل سايت كه هنوز جا دارد تا درست شود برميآيد كه امكان گذاشتن فايلهاي صوتي و انتشار عكس و ... هم بر روي آن در نظر گرفته شده است. از طرف ديگر نويسندگاني كه همين حالا بر روي رخداد مطلب دارند هم محدود به مترجمان نخستين كتاب رخداد نميشوند. در رخداد همانطور كه نام كساني چون مراد فرهادپور و صالح نجفي و علي عباسبيگي را ميتوانيد ببينيد، از نادر فتورهچي هم ميتوانيد مطلب بخوانيد.
مطلب صفحه نخست سايت رخداد در حال حاضر نوشتهاي از مراد فرهادپور است كه به تأملي درباره دو سفر خاتمي و گنجي به ايالات متحده اختصاص يافته است. اما لينك مطلب ديگري هم در زير نوشته فرهادپور آمده كه متعلق به نادر فتورهچي است. مطلب نادر با عنوان «رجوعي ارتدوكسي به سنت چپ»، ابتدا نظري دارد به چگونگي جذب و انحلال كنشهاي اعتراضي و چپگرايانه در سطح جهان در كليت نظام سرمايهداري و در انتها با همين زمينه اشارهاي دارد به اين كه در ميان كنشهاي فعالان چپگراي كشورهاي استبدادزده و غير پيشرفته، چگونه برخي حركتها كه بر «راديكال» بودن خود به نسبت ديگران اصرار دارند در نهايت به كنشگراني در جهت كليت نظامهاي استبدادي همان كشورها درميآيند:
«... به عبارت ديگر ،اگر در تجربه چپ هاي راديکال دهه ۶۰ ميلادي،اين مناسبات اقتصادي نظام سرمايه داري بود که هر کنش اعتراض آميزي را به عاملي براي بقاي حياتش تبديل مي کرد ،در جوامع استبدادي موجود،که اتفاقاً وسيعترين بازار هاي هدف توليد کنندگان کالاهاي مصرفي اند، پسوند"راديکال" بهترين محمل براي سرکوب آناني است که به دموکراسي،حقوق بشر ،آزادي بيان و...نگاهي لوکس ندارند، از جنگ و مناسبات سرمايه داري جهاني نيز نفرت دارند،اما حاضر نيستند که براي کسب منفعت، پس از تندرويهاي بيارزش کلامي، در مقام مشاور سرکوبگران بنشينند.»
چيزي كه نادر بهاشاره درباره آن صحبت كرده جاي حرف و حديث بسيار دارد كه شايد او نميخواسته در چهارچوب سايت رخداد به آن بپردازد و يا در شرايط فعلي موقعيت را براي پرداختن به آن مناسب نميدانسته و شايد مجالي ديگر و جايي ديگر امكان اين باشد كه نادر يا ديگري اين مسئله را باز كنند؛ اگرچه برخي اشارههاي او هم صرفاً به حركتهايي كه خود را چپ راديكال مينامند محدود نميشود و موارد بسيار بدتري از آن را اين روزها در ميان نويسندگان فرصتطلب بيريشه زبانزدي ميتوان يافت كه اين مقام مشاوره را، معلوم نيست با چه جيره و مواجبي، پذيرفتهاند.
¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨
و اما دانشگاه؛
فضاي دانشگاهها ملتهب است. ميان آنچه در دانشگاه ميگذرد و آنچه اكثريت مردم از آن ميدانند شكافي عميق وجود دارد بنابراين هر اتفاقي بيفتد، كسي كه واقعه را به نفع خود تفسير خواهد كرد كسي است كه كنترل اكثريت افكار عمومي را بهدست دارد؛ و شايد بتوان گفت كه كنترل اكثريت افكار عمومي در دانشگاه را هم بهدست خواهد آورد.
جريانهاي دانشجويي كه دعوي برابريطلبي دارند يا دعوي آزادي، يا كساني كه خود را با جريانهاي مذهبي اصلاحگرانه تعيين هويت ميكنند، بايد بيش از همه هشيار باشند و در قبال وضع حاضر مسئولانه عمل كنند. اگر با نگرش كلاسيك گرامشيوار هم بنگريم، چيزي كه هويداست، از ميان سه عامل ايدئولوژي، و اقتصاد و قهر، عاملي كه روز بهروز در فضاي سياسي تعيين كننده كنشگر هژمونيك ميشود عامل نهايي است كه پشتيبان آن دو ديگر نيز بهشمار ميرود. لازم به شرح نيست كه تعلق و تعيينكنندگي ابزار اعمال قهر هم بهوضوح انحصاري است. اين وضعيت در همه فضاهاي زيست-سياسي، بهويژه در فضاهايي كه هنوز فعال هستند، رفته رفته بيشتر عيان ميشود.
در چنين موقعيتي رويكرد راهبردي، و نه فقط رويكرد تاكتيكي، براي كساني كه ميخواهند كنشي مسئولانه و ارزشمدار داشته باشند، بايد بهسوي انسداد «زمينه» اعمال قهر متوجه شود. رويكردهاي اپورتونيستي و تايل آكسيونهايي كه هيچ نتيجه عيني ندارند و نخواهند داشت بايد مردود و محكوم باشند. از طرف ديگر حركتهاي سكتاريستي كه با ادعاي راديكاليسم بههر رو بدنه فعالان مترقي را هدف گرفتهاند و گفتارشان رفته رفته تمايزش را با گفتار هژمونيك دهههاي اخير از دست ميدهد بايد عميقاً به ديده ترديد نگريسته شوند.
در چنين شرايطي رخدادهايي مانند برخوردهايي كه با دانشجويان صورت ميگيرد و دستگيرهاي دانشجويي بايد جدي گرفته شوند
در اين وضعيت، كنش مسئولانه اين است كه گروههاي مختلف نسبت به زير ضرب رفتن همديگر حساسيت نشان دهند، نه اين كه خود عاملي براي ضربه زدن شوند، و كنش مسئولانه اين است كه دانشگاه، دانشگاه نگهداشته شود، و نگذاريم زمينه گشايش عرصههاي جديد اعمال قهر، فراي آنچه تاكنون بوده فراهم شود. همبستگي طيفهاي مختلف مترقي در اين برهه اساسي بهشمار ميآيد.