...
در حالی كه تیترها و جنجالهای این هفته حول احمدینژاد میگذشت شاید ما چپگرایان باید به ایرانیان دیگری میپرداختیم كه دوستان ما هستند.
شاید توجه و همدلی ما باید به كسانی چون منصور اسانلو و محمود صالحی، رهبران اتحادیهای كه پشت میلههای زندان بهسر میبرند معطوف میشد؛ شاید باید بهكسانی چون عمادالدین باقی فعال حقوق زندانیان و مخالف مجازات اعدام؛ ایرانیانی كه در كمپین یك میلیون امضا، جنبش شجاعانه دفاع از حقوق زنان، فعالاند؛ به خیل فعالان دانشجویی، نویسندگان، روشنفكرانی كه هم اكنون برای ابراز دیدگاههاشان در زندان هستند توجه میكردیم.
زمانی كه احمدینژاد در مركز توجهات بود، ماباید به اكبر گنجی مخالف و زندانی سیاسی سابق میپرداختیم كه همین روزها نامه سرگشادهای را به دبیر كل سازمان ملل منتشر كرده و آنچه را اسلاوی ژیژك "باج خواهی دوجانبه" میخواند رد كرده است: گنجی بحران حقوق بشری را كه هماكنون گریبانگیر ایران است توصیف میكند – سركوب شدید مخالفان و خفه كردن صداهای پیشرو؛ و در عین حال جنگطلبی دولت بوش را هم تقبیح میكند و پافشاری میكند كه جنبش دموكراتیك ایران هیچ كمك مالیای از ایالات متحده (یا هیچ قدرت خارجی دیگری) نمیخواهد، و در واقع این جنبش با این مانورهای دولت بوش بیشتر به مخمصه میافتد
...كيهان و نامحتمل بودن جنگ
متن نامه گنجي هم با امضاهايش منتشر شده كه ميتوانيد بخوانيد
***
ديگر اينكه من اين سرمقاله جالب كيهان را نديده بودم تا ديرز كه در وبلاگ پويا لينكش را ديدم. نويسنده ظاهراً مي خواهد توضيح دهد كه چرا جنگ نميشود؛ به چامسكي استناد ميكند تا بگويد كه اصلي وجود دارد كه بر مبناي آن «ارتش آمريكا وارد جنگي كه در آن از پيروزي خود مطمئن نباشد، نمي شود.» بعد از اينجا به دستهبندي دلايلي مي پردازد كه به نظر او «آمريكا از جنگ با ايران پيروز بيرون نخواهد آمد». نخستين مانع براي اين "پيروزي" به نظر نويسنده كيهان اين است
اول، دسته موانع اطلاعاتي. مجموعه از پرسشها و ابهامهاي اطلاعاتي پيش روي آمريكاست كه تا براي آنها پاسخهايي سرراست و دقيق فراهم نكند، بحث درباره آمادگي براي حمله به ايران از حد شوخي فراتر نخواهد رفت. مهمترين سؤالات اينها هستند: 1- برنامه هستهاي ايران دقيقاً تا كجا پيش رفته و با نقطهاي كه آمريكاييها آن را پايان راه تلقي ميكنند دقيقاً چقدر فاصله دارد. اكنون اطلاعات غرب از برنامه هستهاي ايران منحصر به آن مواردي است كه بازرسان آژانس به آنها دسترسي دارند و بيش از آن چيزي نميدانند. 2- آيا تاسيسات هستهاي ايران منحصر به همان موارد اعلام شده است كه آمريكا بتواند مطمئن باشد اگر اين تاسيسات را منهدم كرد تمام برنامه هستهاي ايران را نابود كرده يا لااقل براي مدت زمان طولاني عقب انداخته است؟ و 3- توان ايران براي بازسازي تاسيسات منهدم شده چقدر است؟ آمريكاييها قبلا گفتهاند ميدانند ايران جامعه فني توانمندي دارد اما به هيچ وجه نميتوانند از قبل بگويند ايران در چه مدتي برنامه خود را به وضعيت ماقبل حمله بازخواهد گرداند. هر طراح نظامي- در پنتاگون يا در هر جاي ديگر- كه مشغول طراحي يك عمليات عليه ايران است، بايد جوابهايي كاملا روشن به اين پرسشها پيدا كند و ما ميدانيم كه چنين جوابهايي در دست نيستفكر نمي كنم توضيحي لازم باشد. ظاهراً تنها چيزي كه براي بعضيها مهم است اين است كه در هر شرايطي ابراز فرادستي و قدرت كنند؛ ابرازش گويا رفته رفته از حقيقتش هم مهمتر ميشود. نميدانم
***
انقلابي در خون
ظاهراً انقلاب آرام راهبان برمه هم پس از سه روز سركوبه در حمام خون تمام شده است؛ كاش ميشد طور ديگري باشد. كاش... البته اگر نفت يا چيز بهدرد بخور ديگري داشتند شايد وضعشان فرق ميكرد. [اشتباه كردم؛ دارند! لينك را از طريق حسين درخشان پيدا كردم.]
***
صلح و مجازات
آقاي احمد سمايي در گشت اخيرش نگاهي دارد به كتابي كه به تازگي درباره جنگ بالكان و كشتار بوسني منتشر شده؛ حكايت دستهاي آلوده سران غرب در اين ماجرا