۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۹, شنبه

جشن خشونت؛ بيژن روحاني راديو زمانه: ...برخورد بسیار خشن با زنانی که جرمشان تنها به عقب رفتن تکه‌ای پارچه از روی سر و یا کوتاه بودن لباس محدود می‌شد، نمی‌توانست چندان تماشاگران را بر سر ذوق بیاورد. از طرف دیگر فرهنگ مردسالار، خشونت علنی با زن را، به دلیل ضعیف پنداشتن او از نظر جسمی، مذموم تلقی می‌کند. اما چه کسی است که از دیدن بدن لت و پار شده "لات"‌های سرگذر احساس تاسف کند؟ سهل است بسیاری برای هورا کشیدن جمع می‌شوند. به جمعیت اطراف تصاویر نگاه کنید. در این مورد ظاهرن نه ان‌جي‌او وجود دارد و نه کمپین و نه جمع آوری امضاء. پس خیال همه راحت است
...
وقتی خشونت، ابزاری نمایشی می‌شود، وقتی به جشنی همگانی تبدیل می‌شود که حتا بسیاری از شهروندان هم از دیدن آن لذت می‌برند و هورا می‌کشند، انگار که به نبرد گلادیاتورها نگاه می‌کنند، وقتی تمام تخیل جهت تحقیر مجرم به کار می‌رود نه بهبود شرایط زندگی او، آن وقت عرق سردی روی مهره‌های پشت آدم می‌نشیند
به عنوان طرح دقت داريد: "جمع‌آوري ازاذل و اوباش" يادتان هست وقتي به برخوردها در مورد حجاب اعتراض شد كيهان و ماسوا مي‌گفتند كه اين‌ها با برخورد با هرزه‌ها مخالف هستند؟ كوي دانشگاه را يادتان هست؟

بيرون كردن مردمد، تبه‌كار يا غير تبه‌كار، از حيطه شهروند معمولي صاحب حق و حقوق، مقدمه‌اي است كه اعمال خشونت بر او را مشروع مي‌نماياند؛ اين اختصاصي به فضا و زمان ما هم ندارد. ولي در برخي فضاهاي سياسي، به علت وضعيت خاص قانونمندي و حكومتگري صرف كاربرد زبان از ناحيه اقتدار، مي‌تواند اين تفكيك‌ها را تا حد زيادي تضمين كند

كاركرد خشونت و وحشت‌افكني با چنين پوشش خبري مستقيماً مردم عادي را هدف مي‌گيرد نه به اصطلاح نخبگان را و از قضا فقط براي بيرون راندن عده‌اي از ميان توده نيست؛ بلكه اين‌گونه برخوردها، نشانه اعاده نوعي از حكومت‌گري است كه نشان دادن زورمندي برايش اهميت كاركردي دارد؛ زورمندي‌اي كه قرار است بديل اقتدار در مفهوم كلاسيك آن باشد. اتخاذ اين شيوه، كه ديگر به "وقايع"ي مانند ناآرامي‌هاي شهري و غيره محدود نمي‌شود و ديگر "واكنشي" نيست، و حتي "پيش‌دستانه" هم نيست چون براي مقابله با خطري محتمل در پيش گرفته نمي‌شود. در اين‌جا مسئله شيوه‌اي از "كنترل اجتماعي" است كه اتفاقاً از ابزارهاي فراواني هم در حوزه فرهنگ عمومي استفاده مي‌كند.

اين‌جا مخاطب همه شهروندان عادي هستند. همه بايد بفهمند كه نبايد اوباش و هرزه و غيره بود؛ حمله شبانه به خانه و آفتابه به گردن انداختن كسي كه مي‌شد او را با حكم قضايي دستگير كرد و با اتهامات احتمالاً مشخص به دادگاه معرفي كرد، براي ترساندن اوباش ديگر صورت نمي‌گيرد و قرار نيست شهروندان عادي از آن فقط بفهمند كه يك پليس خوب مقتدر در مقابل تبه‌كاران ايستاده است؛ اتفاقاً اين پليسي است كه "نقاب" مي‌زند و معلوم نيست با چه محمل قانوني‌اي اوباش را "زير لگد" مي‌گيرد؛ اين نشانه‌ها مهم‌ترين چيزهايي هستند كه شهرونداني كه شبانه با هياهو از خانه‌هاشان بيرون ريخته‌اند بايد بفهمند

تنها مشكل محتمل بر سرراه چنين شيوه‌اي، اين است كه اين شيوه اتفاقاً جديد نيست، و جديد نبودنش مي‌تواند برايش مشكل‌ساز باشد؛ همان مردمي كه قرار است پيغام اين نمادها را درك كنند، چنان از پيش در مقياس‌هاي مينياتوري و غير رسانه‌اي با اين چيزها زندگي كرده‌اند و در همين فضا سياست‌زدايي كه شده‌اند كه ممكن است نفهمند كه اين واقعاً يك "تغيير" است. حجم اتكا به نمادها از قضا براي "شيرفهم" كردن همين مسئله به مردم است. مردمي كه خصوصاً در مناطق حاشيه‌اي با امثال اين نوع برخورد پليس بيگانه نيستند، بايد بفهمند كه اين كار، كار ديگري است؛ نقاب پليس و آفتابه و عكس و باقي قضايا قرار است به كارهمين شير فهم كردن بيايند

فهماندن اين تغيير در فضايي كه به نااستواري عادت كرده است سهل و ممتنع است؛ وقتي به دست مي‌آيد كه براي گستره بزرگي از مردم ملموس شود. و به‌نظر مي‌آيد كه همين كار هم هدف گرفته شده است.

براي چنين تغييري، "چينش" فضاي سياسي، و رسانه‌اي هم اتفاقاً آماده و حساب شده است. پيداست كه موضع‌گيري‌هاي بي‌معناي به اصطلاح اصلاح‌طلبان كه معمولاً با تاخير فازهاي كميك از را مي رسد و زير گوشي گفته مي‌شود كه خداي نكرده خاطري را نياشوبد اهميتي ندارد؛ اهميتي فراتر از آن محاسبه ندارد. از طرف ديگر موضع‌گيري‌هاي جزئي نهادهاي قضايي هم به هيچ وجه حاكي از عدم هماهنگي با نيروي پليس نمي‌تواند باشد؛ علي‌العموم قوه قضاييه در هر كشوري اگر كاري را خلاف قانون بداند آن را پي‌گيري قضايي مي‌كند؛ پيداست كه نظر قوه قضاييه در مورد فعاليت‌هاي پليس اين نيست و آن‌ها را خلاف "قانون" نمي‌داند



۱ نظر:

Kasra گفت...

مقاله ي فوق العاده پخته اي بود