ً نيمه شب است.
تلفنم زنگ ميزند. ميگويد "همسر باطبي را دزديدهاند" و هيچكدامشان هم دزدي را گردن نميگيرند... "همه مرزهاي اخلاقي را شكستهاند"، با خودم فكر ميكنم: مرز؟ اخلاق؟
نيمه شب است. خانه پدر هستيم. من گويا پشت تلفن فرياد زدهام. پدر خواب است. بيدارش كردهام؟ آدمهاي خانه را آشفتهام... كسي را دزديدهاند؛ كسي كه همسرش را تا پاي مرگ بردهاند. نيمه شب است. فرياد زده ام.
نيمه شب است. جز تاريكي چيزي نيست. سياهي غالب است، حتي اگر در خانهتان فرياد زده باشيد.
نيمه شب است.
***
پينوشت: سميه بينات آزاد شد.
۳ نظر:
دیگه مخم داره سوت میکشه
میدونی به چی فکر میکنم؟ به اینکه زندانیان سیاسی حکومت شاه چقدر خوش اقبال بوده اند! مثلآ مشهورترینشان یعنی خسرو گلسرخی امکان برخورداری از شبه دادگاهی را داشته که بعد از 30 سال هم هنوز میتوان ان را نشان داد. گورش هم در بهشت زهرا معلوم . مشخص است و سنگ قبر هم دارد. راستی چند هزار نفر در این سالها اعدام شده اند که نه دادگاه داشته اند و نه گور و سنگ گور
واقعا گندش را دراورده اند
مطمئنم چند روز دیگر دادگستری گرگان بیانیه میدهد و میگوید متهمی که همسر مجرم احمد باطبی است به اتهام فحشا و دزدی و جعل امضا بازداشت شده و دستگیری ایشان به هیچ عنوان سیاسی نیست
شرم باد بر این قوم
پیشنهاد کرده ام:" روزی را تعیین کنیم و همگی، نام وبلاگمان را به نام "احمد باطبی و سمیه بینات" تغییر دهیم. این کمترین کاری است که از دستمان بر می آید...
http://yaghyemaghmoom.blogfa.com/post-204.aspx
ارسال یک نظر