۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

مجيد توكلي و آن تصاوير

يك - مجيد توكلي، خود را از جنوب ايران به دانشگاه اميركبير رساند تا در روز دانشجو سخن‌راني كند. مجيد با آن سابقه زندان و همه آن‌چه بر او و دوستانش رفته بود و همه خطرهايي كه تهديدش مي‌كرد، آمد تا در روز خودش در جايي كه خانه‌اش بود با دانشجوياني مانند خود حرف بزند.
او را پس از خروج از دانشگاهش دستگير كردند. بعد، خبرگزاري فارس عكس‌هايش را با چادر و مقنعه منتشر كرد و با ادبياتي مهوع نوشت كه مجيد مردانگي نداشته و از ترس خواسته با لباس زنانه فرار كند (به كجا؟؟). فرداي آن روز صفار هرندي با اشاره به همين شاهكار فارس و دوستان، خطاب به دانشجويان گفت "بالادستی‌های شما، همان کسانی که به شما خط می‌دهند، روز گذشته برای فرار چادر زنانه به سرکرده بودند."
 به اين‌ها چه مي‌توان گفت؟ اين آدم‌ها با نشان دادن عكس مجيد در لباس زنانه مي‌خواهند او را پيش چه كسي تحقير كنند؟ آيا نشنيده‌اند كه دانشجويان برابري زن و مرد را فرياد مي‌كنند؟  نفهميده‌اند كه زنان فخر اين جنبش‌اند؟ عكس‌هاي ترانه موسوي را در شانزده آذر در دست دانشجويان نديده‌اند؟
گيرم كه همه اين‌ها را نمي‌فهمند. گيرم كه نمي‌فهمند در اين چند ماه، بسياري از ما كه زن نبوديم، به هم‌قدم شدن با زنان - با چادر و بي‌‌چادري  - افتخار كرديم. گيرم همه اين‌ها را يا نمي‌دانند يا مي‌دانند و همين‌ چيزها را مي‌خواهند هدف بگيرند؛ و يا شايد اصلاً مخاطب ما نيستيم، مخاطب ياران خودشان هستند كه قرار است با اين شاهكار "روحيه" بگيرند.

شايد. اما آيا نمي‌فهمند كه اين‌گونه عيان كردن زن ستيزي‌شان چه پيامدي مي‌تواند داشته باشد؟ نمي‌دانند كه تحقير لباس زنانه و مشخص‌تر گفتن اين‌كه "چادر زنانه" پوشيدن نشانه ترس است، تحقير زناني كه با آن‌ها به دانشگاه مي‌آيند هم هست؟
آيا نمي‌فهمند بار كردن اين زن ستيزي بر "چادر" چه معني دارد؟ نمي‌فهمند تحقير مجيد به خاطر اين كه مدعي‌اند "با چادر فرار كرده" عيان مي‌كند كه به آن‌چه در تمام اين سال‌ها "حجاب برتر" مي‌خواندند، چه نظري دارند؟
يا اين‌كه مي‌دانند، و باكي‌شان نيست؟ مي‌دانند و از بابت اين‌كه به زنان همراه‌شان بگويند كه به آنان چگونه نگاه مي‌كنند هم پروايي ندارند؟ واقعاً اين ارباب رسانه كه صفار هرندي از ميان‌شان "وزير" بوده، اين‌ها را نمي‌فهمند؟


دو - عصر روز 16 آذر مي‌خواستيم بدانيم تدارك برادران براي حضورشان در دانشگاه تهران چگونه در سيما بازتاب پيدا مي‌كند - حضوري كه حكماً از حضورمجيد توكليِ بي محافظ كه كسي هم اتوبوسي برايش نفرستاده بود بي‌باكانه‌تر بود. اما چيزي كه ديديم، از نمايش اين حضور بسيار فراتر بود. بايد اعتراف كنم كه هنوز هم از ديدن برنامه "بيست و سي" عصر 16 آذر مبهوتم. هنوز هم نمي‌توانم درك كنم با كدام "عقل"ي صحنه عكس پاره بنيان‌گذار جمهوري اسلامي را در اين برنامه و بخش‌هاي بعدي خبرشان گنجاندند.

هر چه فكر مي‌كنم نمي‌فهمم كه پخش چنين صحنه‌اي قرار بود چه فايده‌اي براي "نظام" داشته باشد كه از ضررش  بيش‌تر بود؟ حالا هم حتماً فايده حاصل شده و حريف بدنام و كار تمام؟ اصلاً لازم نيست وارد اين بحث بشويم كه واقعيت ماجرايي كه تنها شاهدش دوربين‌هاي سيما بودند، آن هم پس از وقوع، چه مي‌توانست باشد.

ظاهراً ما با جماعتي طرف هستيم كه همه اتفاقات شش ماه گذشته را به حساب رسانه‌هاي "بيگانه" مي‌گذارند، همه چيز را تبليغ و بزرگ‌نمايي مي‌خوانند، و در عين اين كه به صد زبان خودشان را در شناخت "رسانه" عالم كل نشان مي‌دهند زمان عمل برپايه اين "معرفت" كه مي‌رسد اين گونه "تبليغ" مي‌كنند.

آيا اين عقول كلِ رسانه شناس نمي‌دانند و نمي‌فهمند كه نشان دادنِ چنين تصويري از "سيماي جمهوري اسلامي" چه معنايي و چه بار نماديني دارد؟

سه - اگر استعاره‌اي براي اين رفتار بتوان آورد، شايد بشود گفت كه نشان دادن آن عكس پاره - كار هر كسي كه بود- به اين مي‌مانست كه فرد مسلحي براي اين كه نشان دهد به او حمله شده با "ژ 3" به پاي خودش شليك كند تا جراحت را گردن دشمن بيندازد. شايد با اين كار به "مقصود" هم برسد؛ اما بعد بر چه پايي مي‌خواهد بايستد؟

چرا كسي بايد اين‌گونه به پا و پايه‌ي خودش شليك ‌كند؟ شايد فكر مي كند پاي خودش نيست؟ يا شايد فكر مي‌كند روي پايه‌ي ديگر ايستاده؟

 كسي كه براي تحقير كردن دانشجويي بيست و چند ساله، نماد سي ساله حجاب و عفاف نظام خود را در معرض حراج مي‌گذارد، كسي كه براي بدنام كردنِ مخالفانش، باكي ندارد از اين‌كه از  بزرگ‌ترين و اصلي‌ترين نمادِ نظامش هم مايه بگذارد، هر چه نداشته باشد، حكماً اعتماد به نفسي بي‌حد دارد.
اعتماد به نفس، البته امري ذهني است. نتيجه عيني عمل بر "پايه" اين ذهنيت در اين مدت عيان است.

هیچ نظری موجود نیست: