۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

گلشيري بر مزار مختاري


دوستم دولت‌آبادي گفت "هوالباقي". تمام اين مدت به اين تعبير زيبا نگاه مي‌كردم، فكر مي‌كردم، چهره محمد مختاري را هم كه ديدم، يادم آمد؛ هوالباقي. از سويي خوب، خداي مهربان باقي است. و من فكر مي‌كنم محمد مختاري هم باقي خواهد ماند.
محمد مختاري مثل من عضو كانونِ نويسندگان ايران بود. در تمام اين سال‌ها تلاش كرديم كه كانون نويسندگان تشكيل بشود. متاسفانه آن‌قدر عزا بر سر ما ريخته‌اند كه فرصت زاري كردن نداريم.
پيام، دقيق به ما رسيده است: "خفه مي‌كنيم". ما هم حاضريم! مگر قرار نيست براي جامعه مدني، براي آزاديِ بيان قرباني بدهيم؟ حاضريم! من شرمنده‌ي سياوش، سهراب، مريم، نازنين، سيما هستم كه چرا مرا به خاك نسپردند. نوبت من بود!
به هر صورت... مي‌خواهيم از مقامات: كه به زودي قاتلان، شب‌زدگان، مرتجعان را دستگير كنند.
[در اين‌جا دستش را بالا مي‌برد و به جمعيت سوگواران مي‌گويد "شعار ندهيد!"]
خداوند باقي‌ست؛ خداوندِ پاك، خداوندِ زيبا، خداوندِ سخن‌ گفتن، پچپچه. خداوندِ خشم، خداوند نيست! شيطان است! شيطان است كه دوستان ما را خفه كرده است. پيام آشكار است. ما از خدا هم مي‌خواهيم كه انتقام ما را از شب‌زدگان بگيرد.
ببخشيد...
قبل از سالگرد فروهرها بود كه دوستي ويديوي خطابه گلشيري در مراسم خاكسپاري محمد مختاري را فرستاد. سخن‌راني گلشيري دو دقيقه بيش‌تر نيست، اما همين دو دقيقه چنان با قوت است كه هنوز هم همه حس و حال آن‌روزها را دوباره زنده مي‌كند. ويديوي سخن‌راني گلشيري را به هم‌راه سخن‌راني‌هاي ديگران در سايت مختاري مي‌توانيد ببينيد.

هیچ نظری موجود نیست: