۱۳۸۵ بهمن ۱۹, پنجشنبه

مينو: بابا! شعرِ گنجيشكك اشي مشي هم توش كشتن داره!

بابا: اِ! چه‌طو بابا جون؟

مينو: آخه بابابزرگ كه شعرشو مي‌خونه مي‌گه مي‌كشنش

بابا: عجب! پس بابابزرگ مثِ ما نمي‌خونه!؟

مينو: نه ... مي‌گه اونا مي‌كشنش

بابا: اي دادِ بي‌داد! پس اين هم خشن شد بابايي!

مينو: آره... مي‌گه مي‌كشنش...

بابا: خيلي خب بابا جون... حالا ما اونجوري كه بابا بزرگ مي‌خونه نمي خونيمش خب، باشه؟!

مينو: باشه!

بابا: ما فقط مي‌گيم مي‌گيرنش و مي‌پزنش و مي‌خورنش!!

مينو: آره ما مي‌گيم مي‌گيرنش و مي‌پزنش و مي‌خورنش... نمي‌گيم مي‌كشنش... آخه... آخه كشتن كار بديه!

۸ نظر:

آدم گفت...

نوستالوژی های من رو هم زنده کردید
:(

حسین نوروزی گفت...

چیزی نمی گذره که مینوی کوچولو، باور می کنه که اگر می کشتنش}گنجشکک رو} بهتر بود از بلایی که سرش میارن توی قرائت شما. چه قدر سیاسی.... وااا

بکتاش گفت...

سلام رفیق!

فقط یادت باشه که بجای "حاکم باشی" نخونی "حکیم باشی" که مینو کوچولو از همین الان با مفهوم مبارزه طبقاتی آشنا بشه!!!! قربانت. بکتاش
19 بهمن 1385

Golnaz گفت...

Salam,
vayyy! ino ke khoondam delam za'f raft baraye in Minoo koochoolooye shoma. hanoozam hamoon joor tond o tond harf mizane?

Anonymous گفت...

سلام. در حین یک جستجو در گوگل با وبلاگتان آشنا شدم . راستش در این وضعیت لوس و بلاهت باری که بر کثیری از وبلاگهای فارسی حاکم است وجود معدود وبلاگهایی که سعی در سیاسی نگه داشتن فضای مجازی و شکستن جو بی تفاوتی و لذت طلبی و کلبی مسکی رایج را دارند حقیقتا مایه امید است. اما در حین خواندن یکی از نوشته های قدیمیتان تحت عنوان ((گذر از اخلاق کودکان)) به نظرم رسید به نوعی طرفداران تحریم را به کودک صفتی و تنزه طلبی متهم می کنید. هرچند که این بحث تاریخ گذشته است و طرح مجدد آن ملال آور اما نظر به اینکه (( احتمالا)) انتخابات دیگری هم در راه است یکی دو نکته را خدمتتان عرض می کنم. اول اینکه هرچند تحریم یا مشارکت در انتخابات نمی توانند منتزع از شرایط تحققشان مبنای مرزکشی و برساختن هویت سیاسی باشند اما دقیقا به واسطه همان شرایط گاهی کنشی جزیی می تواند مبنای مرزبندی سیاسی و حتی تمایز خیانت و صداقت باشد. چنانچه رای احزاب سوسیالیست اروپایی به بودجه جنگی در آستانه جنگ اول نه یک رای ساده پارلمانی که مبنای جدایی انقلاب و ضد انقلاب بود. در آن انتخابات هم مسئله اصلی این بود که تا کجا می توان بر اساس تقسیم بندی بد و بدتر بخش فعال و معترض جامعه را به حمایت از نیروهایی وادار کرد که همان حامیان مصلحتی هم در ابتدای اعلامیه حمایتشان بر تمایز خود با آنها تاکید می کنند. واقعا اگر مسئله اخلاق سیاسی و اجتماعی با مسئولیت پذیری و پیامد گرایی گره خورده است پیامد های چنین رویکردی چیست. جز این است می تواند به اینجا منجر شود که در انتخابات احتمالی آینده برای جلوگیری از قدرت یافتن بیشتر ((تندروها)) فی المثل به موتلفه رای دهیم؟ واقعا این راه را تا کجا می توان ادامه داد. مشکل رویکرد شما این است که از طرفی از مواجه با تناقضات بنیادی جمهوری اسلامی طفره می روید و از طرف دیگر نسبت به جریانی که معلول همان تناقضات است موضع مخالف دارید. خواست جمهوری اسلامی بدون احمدی نژاد خواست جمهوري اسلامي بدون جمهوري اسلامي است و تحقق نيافتني. مسئوليت پذيري اتفاقا مي تواند اينطور نيز باشد كه به جاي دامن زدن به اين توهمات و تمناهاي محال فكري براي چگونگي امكان تغيير نظام سياسي در شرايط موجود كنيم. در چارچوب جمهوري اسلامي امكان هيچ اصلاح و گشايشي نيست. سركار آمدن احمدي نژاد اگر همين يك نتيجه را به بخش آگاه و معترض جامعه حقنه كرده باشد مي توان تحريم انتخابات را موفق شمرد. در ضمن ايكاش در كنار مطالبي كه در اعتراض به قتل زنده ياد اكبر محمدي نوشته بوديد اشاره اي هم مي كرديد به ولي الله فيض مهدوي كه به شیوه مشابهي در زندان گوهر دشت (( خودكشي)) كرد . خدا كند كه علت سكوتتان گرايش سياسي آن مرحوم نبوده باشد. ببخشيد به خاطر طولاني شدن اين كامنت.

behnam گفت...

ببخشید در کامنت قبلی یادم رفت اسمم را بنویسم.

احمد عشقیار گفت...

با سلام.
مطلب خوب و کوتاه و دوست داشتنیی بود.

Bahareh گفت...

omidvaram vaghti Minoo kuchulu mireh madreseh behesh ye ghollakeh naarenji bedan be jayeh ghollakeh naarenjak va tu kelaaseh axeh abchehayeh dar haaleh bazi basheh ta ye bacheyeh koshteh shodeh tu baghaleh mamanesh.Omidvaram ke sobhaa sareh saf bejaye "mijangim mimirim..." bekhunan........