ديدم كه دوشنبه شب 31 شهريور در سايت موج سبز آزادي به مطلبي كه درباره اطلاعيه هيئت سه نفره درباره آقاي كروبي نوشته بودم، عطف به ماجراي سعيده بور آقايي، لينك داده شده است.
در اين سايت به دنباله تيتر اين مطلب جملهاي افزوده شده كه اين را به ذهن متبادر ميكند كه گويا اين مطلب درباره برنامه 31 شهريور بخش خبري بيست و سي تلويزيون نوشته شده. پيداست كه اين مطلب مربوط به 10 روز پيش از آن است و زماني نوشته شده كه هيئت سه نفره بيانيهاش را منتشر كرد و چون پيش از آن خبر پورآقايي را در اينجا آورده بودم بر خود ميدانستم كه اظهار نظر هيئت سه نفره را هم بياورم. خوشبختانه برنامه بيست و سي را نديدم، و نميتوانستم در موردش بنويسم.
من اگرچه برنامه را نديدم ولي برايم تعريفش كردند و در چند وبلاگ دربارهاش خواندم. اقرار ميكنم كه نديدن دختري كه از دست كم سه طبقه پايين پريده بعد براي اين كه مادرش ناراحت نشود دو ماه در خانه كس ديگري مانده واقعاً نوعي خسران به شمار ميرود. فكر كنم هنوز شمارههاي روزنامه مشهور را كه بارها او را فراري خوانده بود نشانش ندادهاند. حتماً از شنيدن اين كه مادرش برايش ختم گرفته و در اطلاعيه ختمش نوشته كه پدرش شهيد شده بهت زده ميشود؛ خوب اين برايش درس عبرتي خواهد شد كه اگر بار ديگر از پنجره بيرون پريد، دست كم زودتر به خانه برگردد.
دارم به كساني فكر ميكنم كه با خبر يا واقعيت جنازه سوخته زني "بازي" ميكنند...
پينوشت: مطلب جديد مجتبي سميعنژاد را هم در اين مورد بخوانيد.
در اين سايت به دنباله تيتر اين مطلب جملهاي افزوده شده كه اين را به ذهن متبادر ميكند كه گويا اين مطلب درباره برنامه 31 شهريور بخش خبري بيست و سي تلويزيون نوشته شده. پيداست كه اين مطلب مربوط به 10 روز پيش از آن است و زماني نوشته شده كه هيئت سه نفره بيانيهاش را منتشر كرد و چون پيش از آن خبر پورآقايي را در اينجا آورده بودم بر خود ميدانستم كه اظهار نظر هيئت سه نفره را هم بياورم. خوشبختانه برنامه بيست و سي را نديدم، و نميتوانستم در موردش بنويسم.
من اگرچه برنامه را نديدم ولي برايم تعريفش كردند و در چند وبلاگ دربارهاش خواندم. اقرار ميكنم كه نديدن دختري كه از دست كم سه طبقه پايين پريده بعد براي اين كه مادرش ناراحت نشود دو ماه در خانه كس ديگري مانده واقعاً نوعي خسران به شمار ميرود. فكر كنم هنوز شمارههاي روزنامه مشهور را كه بارها او را فراري خوانده بود نشانش ندادهاند. حتماً از شنيدن اين كه مادرش برايش ختم گرفته و در اطلاعيه ختمش نوشته كه پدرش شهيد شده بهت زده ميشود؛ خوب اين برايش درس عبرتي خواهد شد كه اگر بار ديگر از پنجره بيرون پريد، دست كم زودتر به خانه برگردد.
دارم به كساني فكر ميكنم كه با خبر يا واقعيت جنازه سوخته زني "بازي" ميكنند...
پينوشت: مطلب جديد مجتبي سميعنژاد را هم در اين مورد بخوانيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر