يك - مناظره ديشب
موسوي - احمدينژاد يك نقطه عطف در تاريخ جمهوري اسلامي بود. روزي كه عباس پاليزدار به زندان افتاد ميشد فرض كرد كه اراده اي در نظام در كار است كه به هر صورت كليت مجموعه را به همين صورت كه هست از گزند حفظ كند. انتشار فيلم سخنراني پاليزدار در اينترنت، در آن زمان واقعه بيسابقهاي را رقم زد. هيجان تا حدي بود كه برخي از تلويزيونهاي اپوزيسيون در خارج از كشور در مقاطعي مردم را دعوت كردند كه به طرفداري از پاليزدار به خيابانها خواندند...
دو - ديشب، رييس جمهور مستقر مملكت، رييس فعلي مجلس خبرگان رهبري كه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام هم هست و فرزندانش را فاسد خواند. تا اينجا خب، يك شوكي بود شنيدن اين حرفها از تلويزيون. حيرت اما وقتي افزوده شد كه نام آقاي ناطق نوري و آقازاده هم بر زبان رييس جمهور آمد؛ يعني رييس بازرسي بيت رهبري. دقت كنيد؛ نه هيچ كس ديگري، رييس "بازرسي" بيت.
سه - طرفداران آقاي احمدينژاد قبل از اين كه مناظرهاي صورت بگيرد پيروزي ايشان را اعلام كرده بودند و قرار جشن را هم گذاشته بودند. عادت كردهايم ديگر از اين چيزها تعجب نكنيم. اما مسئله اين است كه اين چه روانشناسياي است؟ اما شايد مسئله روان شناسي نبوده است؛ طرفداران احمدينژاد پيشاپيش با دانستن اين كه او در مناظره چه خواهد كرد، صرف زدن اين حرفها از تلويزيون را پيروزي ميدانستند و فكر ميكردند كه حتماً موسوي هم آچمز خواهد شد.
چهار - از نظر صورت و محتواي مناظره، من به عنوان يك بيننده احمدينژاد را شسكت خورده ديدم؛ تلقيام اين است كه با اخلاقيات عام ايراني، احتمالاً بسياري از مردم معمولي مثل خود من هم او را شكست خورده مناظره ديدند.
احمدينژاد بسيار عصبي نشان داد. نتوانست وقتش را تنظيم كند. سعي كرد در حرف موسوي بپرد كه موسوي همين را شاهد بيقانونيش گرفت و ساكتش كرد. ساكت شدن احمدينژاد كه با غرغر انتهاي مناظره او همراه بود، ساكت شدن كسي بود كه انتظار داشت بهش امتياز داده شود، و داده نشد؛ انتظار داشت رقيبش هم مثل بقيهاي كه در اين 4 سال بهش امتياز دادند، از حق خودش به او امتياز بدهد، كه نداد.
احمدينژاد با رفتن طرف پرونده رهنورد بزرگترين خطايش را مرتكب شد. اگر به همان ژست بچه مدرسهاي "بگم بگم!" اكتفا ميكرد و "نميگفت"، ذهن خيالپرداز ايراني، تا آخر تاريخ از خود ميپرسيد كه طرف چه چيزي داشت كه رو نكرد؟ و شايد هم اين ذهن ايراني ميگفت كه طرف مرام گذاشت و راجع به ناموس رقيبش حرف نزد. اما احمدينژاد دقيقا همين خطا را كرد و عكس "ناموس" طرف را رو به دوربين گرفت. آن هم در مملكتي كه عكس زنها را در آگهي ترحيم هم نميزنند.
در مقابل موسوي اين فرصت را يافت كه در مقام يك ترك ناموس پرست زن خودش را بزرگ ترين زن روشنفكر ممكلت بخواند و از او دفاع كند؛ موسوي رفت روي روانشناسي اين ملت، و تنها جايي كه از خودش "عصبيت" نشان داد، سر مسئله غيرت و ناموس بود. احمدينژاد بازي بچهگانه اي را كه در اينجا شروع كرد در زمين خود باخت؛ يعني با اين كار پايگاه راي سنتي خودش را در معرض برد موسوي قرار داد.
علاوه بر اينها به نظرم تيم احمدينژاد، اگر چنين چيزي واقعاً وجود داشته باشد، ضربه بزرگي به رييس جمهور محترم زد؛ آقاي رييس جمهور با يك كاميون سند و مدرك پشت ميز نشسته بود تا رقيب را مرعوب كند. در حالي كه فرصت استفاده از آنها را پيدا نكرد و يكبار هم در صحنه اي غم انگيز دقايقي از وقت ارزشمندش را به گشتن دنبال سندي كه ميخواست بخواند تلف كرد. بالاخره اگر مشاوري در كار باشد ميتواند تعداد كلمات قابل قرائت در 45 دقيقه را محاسبه كند و حداكثر يك و نيم برابر حجم آن پرونده كلاسه شدهاي در اختيار ايشان قرار دهد. چنين چيزي در كار نبود. رييس جمهور، يك قلم و كاغذ هم همراه نبرده بود كه شايد لازم باشد يادداشتي از حرف طرف بردارد. فقط لبخند مي زد.
يك اشتباه بزرگ ديگر تيم فرضي احمدينژاد اين بود كه شايد از روي خودبزرگبيني نفهميدند كه نبايد خاتمي را كنار بقيه بگذارند و بزنند. خاتمي هر تصوري كه از او داشته باشيم و هر قضاوتي، در ايم مملكت براي بسياري محبوب است و حتي مردم عوام هم نميپذيرند كه در دوره او خفقان بيشتر و فساد بيشتري نسبت به دوره احمدينژاد بوده است.
من فكر ميكنم اينها چيزهايي است كه ميتواند در نظر اكثريتي از مردم برد موسوي را در مناظره تداعي كند. موسوي به خيلي از سوالها جواب نداد، و به نظر من نبايد هم جواب ميداد، اما يك جمله كليدي گفت كه اين هم باز با روان شناسي ايراني ميخواند "شما اگر چيزي از خود من داشتي رو ميكردي، اين كه از ديگران ميگويي، معلوم است از من نداري."
احمدينژاد حتا در افشاگري هم كاملاً پيروز نبود؛ در مقابل ضد حمله مشايي كاملاً سكوت كرد، جوابش براي محصولي عذر بدتر از گناه بود (يكجوري گفت اين هم از همانهايي است كه در دوره هاشمي و خاتمي پولدار شدهاند)، و در جواب به مسئله كردان گفت كه همه مديران جمهوري اسلامي از اين مدركها دارند (به به!) در حالي كه خودش ميخواست قضيه رهنورد را هم مطرح كند.
باز تاكيد مي كنم كه از همه اينها گذشته، اصليترين مشكل اين بود كه احمدينژاد
4 سال در گفتن اين حرفها تاخير داشت.
پنج - اما اتفاق ديشب، مهمتر از اين بود كه چه كسي برنده شود. احمدينژاد با ترسيم سناريوي هاشمي پشت هر سه نفر، قرار است در مناظره با دو نفر بعدتي چه كار كند؟ قرار است دوبار ديگر قصه فساد رييس مجلس خبرگان و احياناً رييس بازرسي رهبري را و احتمالاً بسياري ديگر را بشنويم؟
بعد مردم چه خواهند گفت؟ اين قهرمان مبارزه با فساد كه به يكباره لب گشوده خودش به چه دلگرم است؟
بعدش چه ميشود؟ فرض كنيم آقاي احمدينژاد با اين تاكتيك و ساير امدادها پيروز شود. بعد آيا نبايد رييس مجلس خبرگان و خاندانش و رييس بازرسي بيت و پسرش محاكمه شوند؟ بالاخره اگر فسادي هست نبايد پيگيري شود؟
يا اگر حرفهاي رييس جمهور درست نيست مثلاً نبايد كسي كاري كند؟ به هر حال به نظر نميآيد مسئله در هر يك از دو شقش "به خير" بگذرد. و سواي اين كه مردم چه بگويند، اين مهم است كه احمدينژاد با چه پيش بيني و چه پشتوانه اي در مقابل اين اجماع از سران نظام قرار ميگيرد. نمونه هاي تاريخي كه تداعي ميشوند كم نيستند، اما بهتر است از خيرشان بگذريم.
نگراني من در حال حاضر از موج
خشونتهايي است كه شروع شده. به نظر من بخشي از اين كه موسي بحث را تندتر از اان كه گذشت نكرد، به ملاحظه همين اتفاقات بود.
شش - هر اتفاقي كه بيفتد، به نظر ميآيد كه از ديشب وارد مرحله جديدي از تاريخ جمهوري جمهوري اسلامي شدهايم.
پينوشت ناموسي/غير ناموسي: برادر و خواهر مسلمان و غير مسلمان. يك وقت سوء تفاهم نشود؛ بنده با ناموس و اين قبيل مفاهيم عاليه متاسفانه نسبتي ندارم و فهمم زياد به اين چيزها نميرسد. منظورم از آنچه در اينجا نوشتهام، اين بوده كه آقاي احمدينژاد در اين زمينه با در نظر نگرفتن روانشناسي عمومي مرتكب خطا شدند.
به علاوه، مسئله فقط ناموس نيست؛ هر بينندهاي با ديدن عكس همسر رقيب در دست آقاي رييس جمهور، به اين فكر ميكرد كه وقتي رييس جمهور چنين ميكند، هر مقام ريز و درشت دولتي، ميتواند به پروندههاي مردم عادي و غير عادي دستدرازي كند و در جهت خواست خودش پرونده رو كند: در ممالك غير متمدن (مثل بعضي كشورهاي غربي و البته شرقي) به اين كار ميگويند سوء استفاده از قدرت. ما البته نميگوييم.