[عكس از اينجا]
ميخواستم درباره مشاهدات امروز از بهارستان بنويسم كه خبر مرگ يكي از دوستداشتنيترين فيلسوفهايي كه ميشناختم را خواندم.
جرالد آلن كوهن (جري كوهن)، فيلسوف ماركسيست كه اخيراً مشهورترين اثرش "نظريه تاريخ كارل ماركس" به فارسي هم ترجمه شده، در 68 سالگي درگذشت.
كوهن اصليترين شكلدهنده جريان فلسفياي بود كه به ماركسيسم تحليلي مشهور شده است و طيفي از انديشمندان ماركسيست علوم انساني را از اقتصاددان تا فيلسوف و جامعه شناس را در برميگيرد. افرادي مانند جان الستر، و جان رومر از ديگر چهرههاي مشهور اين جريان هستند.
كوهن مسلماً يكي از تاثيرگذارترين فيلسوفان سياسي نسل خودش بوده است. بعد از كتاب نظريه تاريخ كارل ماركس، نوع نگاه او به مفهوم آزادي و نقد ليبراليسم از منظر آزادي در آثار بعديش بسيار مهم شد. يكي از اولين كارهاي او در اين زمينه كه بن مايه استدلالهاي بعدياش درمورد نسبت آزادي (در واقع ناآزادي) با سرمايهداري را هم تا حد زيادي در خود داشت مقاله "آزادي، عدالت، و سرمايهداري" بود.
كوهن برخلاف بعضي از چپ گرايان آن نسل (و البته نسلهاي ديگر) كه كلاً احساس استغنا ميكردند و فكر ميكردند كه همه چيز يا در كتب مقدسشان آمده يا به درد نميخورد، به فيلسوفان ليبرال هم عصرش توجه بسيار داشت.
بعد از كتاب نظريه تاريخ كارل ماركس، كوهن در آثار عمده ديگرش فيلسوفان ليبرال مهم سده قبل و به طور مشخص نوزيك و رالز را مورد نقد و تحليل قرار ميدهد. و البته اين نقد و تحليل، در هر دو مورد، به اين دليل است كه آنها را مهم ميبيند.
آخرين كار مهم كوهن (البته نه كتاب آخرش)، به اسم رهانيدنِ برابري و عدالت، به نقد و تحليل مفهوم عدالت رالزي اختصاص دارد (كوهن در كتابهاي ديگر هم به نقد رالز پرداخته بود).
دقت نظرهاي فوق العاده كوهن را در ديدن اين كه چگونه استدلالهاي ليبرالي كه ظاهراً در دفاع از آزادي هستند، ميتوانند محدود كننده آزاديهاي بسياري باشند، شايد بتوان يكي از مهمترين دستاوردهاي او دانست.
كوهن در واقع ميكوشد نشان دهد كه مسئله سوسياليسم هم آزادي است (يا بايد باشد): اما آزاديِ برابر براي همه.
ميخواستم درباره مشاهدات امروز از بهارستان بنويسم كه خبر مرگ يكي از دوستداشتنيترين فيلسوفهايي كه ميشناختم را خواندم.
جرالد آلن كوهن (جري كوهن)، فيلسوف ماركسيست كه اخيراً مشهورترين اثرش "نظريه تاريخ كارل ماركس" به فارسي هم ترجمه شده، در 68 سالگي درگذشت.
كوهن اصليترين شكلدهنده جريان فلسفياي بود كه به ماركسيسم تحليلي مشهور شده است و طيفي از انديشمندان ماركسيست علوم انساني را از اقتصاددان تا فيلسوف و جامعه شناس را در برميگيرد. افرادي مانند جان الستر، و جان رومر از ديگر چهرههاي مشهور اين جريان هستند.
كوهن مسلماً يكي از تاثيرگذارترين فيلسوفان سياسي نسل خودش بوده است. بعد از كتاب نظريه تاريخ كارل ماركس، نوع نگاه او به مفهوم آزادي و نقد ليبراليسم از منظر آزادي در آثار بعديش بسيار مهم شد. يكي از اولين كارهاي او در اين زمينه كه بن مايه استدلالهاي بعدياش درمورد نسبت آزادي (در واقع ناآزادي) با سرمايهداري را هم تا حد زيادي در خود داشت مقاله "آزادي، عدالت، و سرمايهداري" بود.
كوهن برخلاف بعضي از چپ گرايان آن نسل (و البته نسلهاي ديگر) كه كلاً احساس استغنا ميكردند و فكر ميكردند كه همه چيز يا در كتب مقدسشان آمده يا به درد نميخورد، به فيلسوفان ليبرال هم عصرش توجه بسيار داشت.
بعد از كتاب نظريه تاريخ كارل ماركس، كوهن در آثار عمده ديگرش فيلسوفان ليبرال مهم سده قبل و به طور مشخص نوزيك و رالز را مورد نقد و تحليل قرار ميدهد. و البته اين نقد و تحليل، در هر دو مورد، به اين دليل است كه آنها را مهم ميبيند.
آخرين كار مهم كوهن (البته نه كتاب آخرش)، به اسم رهانيدنِ برابري و عدالت، به نقد و تحليل مفهوم عدالت رالزي اختصاص دارد (كوهن در كتابهاي ديگر هم به نقد رالز پرداخته بود).
دقت نظرهاي فوق العاده كوهن را در ديدن اين كه چگونه استدلالهاي ليبرالي كه ظاهراً در دفاع از آزادي هستند، ميتوانند محدود كننده آزاديهاي بسياري باشند، شايد بتوان يكي از مهمترين دستاوردهاي او دانست.
كوهن در واقع ميكوشد نشان دهد كه مسئله سوسياليسم هم آزادي است (يا بايد باشد): اما آزاديِ برابر براي همه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر