۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

حال زيدآبادي چطور است؟

راديو آلمان به نقل از مهديه محمدي همسر احمد زيدآبادي گزارشي از حال او منتشر كرده است:

مهدیه محمدی همسر زیدآبادی روز دوشنبه ۲۶ مرداد توانست برای اولین بار پس از ۵۳ روز همسرش را در زندان ملاقات کند. البته این ملاقات در خارج از ساعت اداری و در حالی صورت گرفت که هیچ‌کدام از ماموران اوین و کارمندان در محل کارشان حضور نداشتند و سالن ملاقات کاملا خالی بوده.


محمدی می‌گوید در آن روز حال زیدآبادی خوب بوده و طوری نبوده که بخواهد در بیمارستان بستری شود اما وی از اعتصاب غذای ۱۷ روزه همسرش در زندان خبر داد.


به گفته‌ی وی زیدآبادی بلافاصله پس از بازداشتش در نیمه‌شب و انتقالش به سلول انفرادی بند ۲ الف، اعلام اعتصاب غذا می‌کند ولی تا ۱۷ روز هیچکس حتی در سلول او را باز نمی‌کند. مهدیه محمدی می‌گوید:

«درتمام طول این هفده روز هیچ احدی سراغش نرفته. یعنی در اتاقی یک متر در یک مترونیم تنها بوده. می‌گفت هیچ صدایی آنجا نمی‌آمده. اصطلاحی که به کار برده این که دقیقاً مثل یک قبر بوده. این اصطلاحی‌است که همه‌ی این آقایان و خانم‌هایی که خانواده‌هایشان رفتند ملاقاتشان، به‌کار برده‌اند. جایی بوده که مثل یک قبر بوده. هیچ صدایی نمی‌آمده و هیچ احدی را ظرف این هفده روز ندیده».


همسر زیدآبادی به نقل از وی می‌گوید که پس از ۱۷ روز در حالی که تقریبا نیمه‌بیهوش بوده او را به بهداری منتقل می‌کنند و پزشک آنجا به وی توصیه می‌کند که اعتصاب غذایش را بشکند چرا که هیچکس صدای او را نخواهد شنید و هیچکس حتی نمی‌د‌اند او در کجاست.


بعد از شکستن اعتصاب غذا، زیدآبادی را دوباره به همان سلول قبلی منتقل می‌کنند جایی که به گفته‌ی خودش غیرقابل توصیف بوده. زیدآبادی به همسرش توضیح می‌دهد که پس از چند روز دچار جنون شده و حتی قصد خودکشی داشته است. مهدیه محمدی می‌گوید: «خودش می‌گفت دچار جنون شدم. یعنی یک حالت توهم پیدا کرده بود و همه‌اش داد و فریاد می‌کرده. اصلاً می‌گفت به فکر این بودم که یکجوری خودم را از بین ببرم. ولی هیچی پیدا نمی‌کردم که خودم را بکشم. و بعد دیگر شروع کرده داد و بیداد و سروصدا. بعد که دیدند دارد دیوانه می‌شود، آمدند او را بردند یکجای دیگر که نمی‌دانم آن جای جدید کجاست».


دکتر احمد زیدآبادی، عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی همچنان در سلول انفرادی است با این تفاوت که بازجویی می‌شود و حداقل در روز با یک انسان دیگر که بازجوی اوست ارتباط دارد. به او کتاب وصیت‌نامه آیت‌الله خمینی را داده‌اند و در مجموع به همسرش گفته که وضعیت سلول فعلی او با سلول قبلی قابل مقایسه نیست.


او همچنین به همسرش گفته «مرا مجبور کرده‌اند در دادگاه روز چهارشنبه شرکت کنم و بگویم که زندگی سیاسی‌ام را کنار خواهم گذاشت».

و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد و حداقل در روز با يك انسان ديگر كه بازجوي اوست ارتباط دارد...

۳ نظر:

mehdi گفت...

نمی دونم این دیگه چه کابوسیی. حتا برای یک کابوس هم بیش از حد دهشتناکه. اشک میریزی و دندان هات از خشم به هم می خوره. وای...نمی دونم شاید فرزندان ما یا موجودات کرات دیگه خاطرات این روزهای به عنوان داستان های گوتیک یک مشت سودایی ماخولیایی بخونن. اگر تا اون موقع انسانی باشه

mehdi گفت...

انقدر عصبی ام که نفهمیدم چی نوشتم. نصفش غلط املایی داره. شرمنده.

علي معظمي گفت...

حال همه‌مان بد است، ولي اينطور نمي‌ماند. مطمئن باش.