سايت موج سبز اين مطلب را نقل كرده و ظاهراً در ابتدا تصرفي در آن كرده و نام آقاي عبدالله شهبازي را هم به متن افزوده و سپس حذف كرده.
طبيعتاً انتظار ندارم كسي براي نقل مطلب از وبلاگ اجازه بگيرد. منتهي با اجازه يا بياجازه، وقتي ميگوييم چيزي را از جايي "نقل" كردهايم، توقع اين است كه همان را آورده باشيم كه نويسنده نوشته. حال اگر نثر نويسنده را نميپسنديد، به نظرتان غلط دارد، يا به نظرتان يك چيزهايي را مثلاً عقلش نرسيده و نگفته، خوب، خودتان ميتوانيد مطلبي را كه بهتر ميدانيد بنويسيد؛ نه اين كه مطلب او را با دخل و تصرف خودتان "نقل" كنيد.
مسئله نام خانوادگي اوّليه احمدينژاد را نخستين بار نه مهدي خزعلي بلکه رابرت تيت Robert Tait، خبرنگار گاردين در ايران، مطرح کرد. رابرت تيت از مارس 2005 تا امروز خبرنگار گاردين در تهران بوده است. گاردين در شماره شنبه 2 ژوئيه 2005/ شنبه 11 تير 1384، يعني يک هفته پس از پيروزي احمدينژاد در انتخابات نهم رياستجمهوري، گزارش ديدار رابرت تيت از آرادان را منتشر کرد. بهنوشته تيت، از مأواي قديمي خانواده محمود سبورجيان در آرادان، واقع در 80 مايلي جنوب شرقي تهران، چيزي بر جاي نمانده. در آنجا بود که محمود احمدينژاد کنوني به دنيا آمد. او چهارمين فرزند از هفت فرزند اين خانواده بود. خانواده سبورجيان در اواخر دهه 1950 در جستجوي زندگي بهتر راهي تهران شد و خانهاي دو طبقه را اجاره کرد. در اين زمان محمود کمي بيش از يک سال داشت. اندکي بعد، آنان نام خانوادگي خود را تغيير دادند. «خويشاوندان او ميگويند: علت اين اقدام آميزهاي بود از دلايل ديني و اقتصادي.» مهمترين نکته در گزارش رابرت تيت همين است.
... The Saborjhian family rented the two-storey house before leaving their impoverished environment in the late 1950s in search of prosperity in Tehran. Mr Ahmadinejad was little more than one year old when they went to the city.
It was a move that coincided with changing the family name, a step taken for a mixture of religious and economic reasons, relatives say.
The name change provides an insight into the devoutly Islamic working-class roots of Mr Ahmadinejad's brand of populist politics.
The name Saborjhian derives from thread painter - sabor in Farsi -a once common and humble occupation in the carpet industry in Semnan province, where Aradan is situated.
Ahmad, by contrast, is a name also used for the prophet Muhammad and means virtuous; nejad means race in Farsi, so Ahmadinejad can mean Muhammad's race or virtuous race.
"Moving from a village to big cities was so common and widespread at that time that perhaps people, not wanting to show their roots, would change their names," said Mehdi Shahhosseini, 31, son of one of Mr Ahmadinejad's cousins, still living in Aradan.
"Some people were more religious and chose names to reflect that.
اما نكتهاي كه در مورد نوع "اشاره" عبدالله شهبازي قابل توجه بود اين بود: اول فكركردم شايد چون به هر حال از ماجراي نقل اسمش ناراحت است، و خوب در اين مورد هم حق دارد، اينطور در مورد آدمها حرف ميزند: "فردي در وبلاگي..." بعد متوجه شدم كه در اغلب سطور از خودش هم سوم شخص حرف ميزند و خب فكر كردم انصاف نيست از كسي كه درباره خودش هم سوم شخص حرف ميزند به دليل اين نوع اشاره ناراحت باشم:"شهبازي اوّلين بار ادعاي يهوديتبار بودن احمدينژاد را در مطلب جنجالي «قوم يهود در ايران»، نوشته مهدي خزعلي، مطالعه کرد. او نيز، مانند بسياري ديگر، کنجکاو شد و به تحقيق پرداخت و دو بار در وبلاگش، 18 خرداد و 10 مرداد 1388، ماجرا را «مشکوک» خواند."
اما از اين مهمتر نكتهايست كه بايد درباره تعريضي بگويم كه عبدالله شهبازي به من زده و اتفاقاً ربطي به نوع اشاره او ندارد. ايشان "فردي كه در اين وبلاگ " مينويسد را در كنار داريوش محمدپور (فردي كه در وبلاگ ملكوت مينويسد)، و منشه امير (كه در سايت وزارت خارجه اسراييل مينويسد و احتمالاً به همين دليل افتخار اين را دارد كه از اول اسم ورسمش ياد شود) گذاشته است و از دوتاي اول بهعنوان دوستان سومي ياد كرده. من البته از جانب خودم حرف ميزنم و باقي افراد و اسامي - خصوصاً نويسندگان نامدار اسراييلي - خودشان ميتوانند حرفشان را بزنند. شهبازي ميگويد:
درباره مضمون اين سه مطلب، فقط متذکر ميشوم که بحث بسيار بالا گرفته و افرادي نظراتي مشابه با دو وبلاگ فوق و منشه امير بيان داشتهاند و عدهاي کثير نيز به آنان پاسخ دادهاند. براي نمونه، به مباحث مطروحه در وبگاه «بالاترين»، ذيل مقالات مرتبط با ماجرا، بنگريد. اظهارنظرهاي بسيار زياد، و از نظر کثرت کمسابقه، ديده ميشود. در اين ميان، تنها افراد بسيار اندکي با نظر سه نويسنده فوق موافقاند و «تبار پنهان يهودي» اين و آن رجل مهم سياسي را «مسئله شخصي» او يا بيان اين مسئله را «يهودستيزي» تلقي ميکنند. بهنظر ميرسد، منشه امير و دوستانش ميخواهند از «آب گل آلود ماهي بگيرند.»چيزي كه من در بالاترين ديدم برخلاف حرف شهبازي ربط زيادي به اظهار نظر درباره اين سه مطلب نداشت؛ البته جماعتي را ميتوان تشخصيص داد كه از يافتن چنين بهانهاي براي فحش دادن به احمدينژاد خوشحال هستند. و نكته بارز و آزارنده، دقيقاً فوران يهودستيزي از لابهلاي كلماتشان بود.
اما درمورد دوستياي كه آقاي شهبازي بين اين سه تن ايجاد كرده بايد بگويم كه فردي كه در اين وبلاگ مينويسد دورادور عرض احترام و دوستياي با فردي كه در وبلاگ ملكوت مينويسد دارد، اما منشه امير را كه از هر دو اين افراد مهمتر است و يهودي بودنش هم از پيش ثابت بوده، نه ميشناسد نه به عمرش ديده است و نه تا به حال در آب گل آلود يا غير گل آلود با او به ماهيگيري رفته است.
نكته ديگر اين است كه آقاي شهبازي فكر كرده كه مخالفت با تبليغ يهوديتبار بودن احمدينژاد، "شخصي جلوه دادن" مسئله است: نه خير آقا! اتفاقاً مسئله كاملاً سياسي است، نه فقط به خاطر اين كه آنتيسميتيزم يك مسئله سياسي جدي است، بلكه مسئله مسئوليت فردي در سياست هم مسئله كاملاً سياسي و باز مسئلهاي كاملاً مربوط به امر جمعي است. از آن گذشته، مخالفت با اين نوع تبليغات كه آقاي شهبازي به رغم دور كردن خود از آن نميتواند علاقهاش را هم نسبت به طرحش پنهان كند، در واقع مخالفت با سياستِ توهم، و فرستادن مردم به هپروت است. مخالفت با توجه دادن مردمي كه به سراغ ريشهها رفتهاند، به يك مشت اراجيف بيسرو ته است كه پيش از هر كس محقق حقيقي تاريخ بايد از آن ناراحت باشد.
آقاي شهبازي كه از آمدن اسمش در موج سبز به حق ناراحت شده، خوب است به همين نوشته اخيرش نگاهي بيندازد تا بفهمد چرا مردم وقتي اسم انگشت در جهان كردن و يهودي جستن مي آيد ياد ايشان ميافتند. واقعاً اين ديگر نوبر است كه فردي كه در اين وبلاگ مينويسد، به خاطر اين كه گفته بيخود به آقاي احمدينژاد پيشينه يهودي نبنديد، قرار است احتمالاً متهم به صهيونيسم هم بشود (فقط تصور كنيد ديوانهخانهاي را كه آدم درش به خاطر نوعي دفاع از احمدينژاد متهم به صهيونيسم ميشود!)
آقاي شهبازي، شما به همان تحقيقتان در مورد تبار يهودي احمدينژاد ادامه دهيد: فردي كه در اين وبلاگ مينويسد، دوستانش را خودش انتخاب ميكند. من احتياجي به شما و بنگاه دوستيابيتان ندارم. ممنون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر