[پينوشت دارد]
درست قبل از اين كه اين كلمات را شروع به نوشتن كنم، با
ايسنا تماس گرفتم. روابط عمومي به گروه اجتماعي وصلم كرد
تا درباره گزارشي كه ميخواستم به آن اعتراض كنم صحبت كنم. در آنجا با خانمي صحبت كردم كه اسمش را به من نگفت و من هم البته نپرسيدم. ايشان البته يكبار در اثناي صحبت به من گفت كه نميداند من كيستم كه لازم بداند جواب بدهد.
اسمم را گفتم. طبعاً دانستن اسم من تفاوتي در ماجرا پديد نميآورد؛ شايد صرفاً كمك ميكرد كه ايشان فكر نكند كسي ميخواهد كاملاً ناشناس حرفي بزند. البته اگر چنين كمكي كرده باشد.
گفتم به گزارش اعتراض دارم چون نژادپرستانه و توهينآميز است. تاريخ و عنوان گزارش را برايش خواندم و توضيح دادم كه اين روزها دارد روي اينترنت خوانده ميشود. گزارش برايش كاملاً آشنا بود، و بار اولي كه خواستم يك قسمتش را برايش بخوانم گفت كه همهاش را حفظ است (البته من هم باز خواندم، و راست ميگفت قبل از اين كه جمله را تمام كنم تا تهش را ميدانست).
گفت اين نظر شخصي شماست كه گزارش را نژادپرستانه ميخوانيد و مبنايي ندارد چون درباره اين گزارش تا به حال نقد زياد بوده (نگفت چه نقدهايي) ولي كسي چنين حرفي نزده. گفتم طبيعتاً نظر شخصي من است، اما اين دليل بيمبنا بودنش نيست.
گفتم نگاه نويسنده اين است كه افغانها از همين مختصر امكاناتي كه دارند هم نبايد برخوردار باشند. ادبياتش هم توهين آميز است.
ايشان از لحن و محتواي گزارش كاملاً دفاع ميكرد و مشخصاً با اين كه افغانها نبايد از همين امكاناتي كه دارند، برخوردار باشند كاملاًموافق بود. در هر قسمتي كه برايش خواندم هم هيچ توهيني نميديد. سعي كرد برايم استدلال كند كه مطالب كاملاً به جا و درست است.
اول درباره اين حرف زد كه تيتر هست "افغانهاي تهراني" كه دارد اشاره ميكند به اين كه اينها "اصالت ندارند". گفتم خانم اصالت چيست؟ گفت خود شما اصالتت تهراني است! گفتم من اصلاً اصالت ندارم. گفت ايراني بودن اصالت است! گفتم خانم از قضا گزارش شما مشخصاً دارد درباره كساني حرف مي زند كه در ايران به دنيا آمدهاند و همينجا بزرگ شدهاند...
باور اين خانم به اين كه خودش واقعاً يك چيزي دارد به اسم اصالت ايراني و ديگران هم يك چيزهايي دارند به اسم اصالت افغاني و غيره سفتتر از آن بود كه من از پسش برآيم (دقت كنيد: هيچ نژادپرستياي دركار نيست؛ ما فقط با آدمهاي اصيل و غير اصيل، يا بگوييم آدمهايي با اصالتهاي متفاوت طرف هستيم.)
اينجا بگويم كه اين خانم طرف صحبت من با وجود استدلالهايي كه داشت و اعتماد به نفسي كه در دفاع از اين "گزارش" از خودش بروز ميداد، خيلي جاها هم بهنوعي از بحث طفره ميرفت و مثلا به قديمي بودن گزارش يا اين كه "يك عالمه گزارش مثل اين جاهاي ديگر چاپ شده" اشاره ميكرد (در اين مورد گفتم من جاهاي ديگر هم اعتراض كردهام.)
فكر كردم شايد با اين آدم اصيل بتوانم از در ديگري وارد شوم؛ خصوصاً وقتي كه گفت "شما به اهداف گزارش توجه نكردهايد." گفتم چرا اتفاقاً به اهدافش خوب توجه كردهام و هدفش اين است كه افغانها بايد از امكانات حداقلي كه دارند محروم شوند.
اينجا بحث شكل عجيبي گرفت: من در ادامه همين جمله گفتم خانم شما روزنامهنگار هستيد، خبرنگار هستيد، دليلي ندارد نقش پليس را به عهده بگيريد، و كار پليس را بكنيد. سريع گفت ما كار پليس را نميكنيم، اما بلافاصله اضافه كرد: ما در وزارت كشور يك طرحي داريم به اسم "طرح طرد" ... و رسيد به اين كه "افغانها بايد بروند. اينها در بيست سال گذشته كلي از امكانات اين كشور استفاده كرده اند و شما ميدانيد كه همين الان چقدر دارند از اين امكانات استفاده ميكنند؟".
درست قبل از اين قسمت گفت و گو برايش همان تكهاي را خوانده بودم كه داشت ميگفت هر افغان "روزي بيش از دو دلار از يارانه" استفاده ميكند. گفتم بله خبرنگار شما نوشته كه روزي بيش از 2 دلار! و اضافه كردم كه "پس درست فكر ميكردم، چون شما داريد نقش پليس را بازي ميكنيد."
گفتم خانم محترم، شما خبرنگار كشوري هستيد كه 4 ميليون پناهنده در دنيا دارد. اگر يكي از روزنامههاي دست سوم آمريكايي چنين مطلبي درباره ايرانيان مهاجر چاپ كند ممكن است سردبيرش بيكار شود. گفتم در چند سال گذشته كودكان افغان از حق تحصيل محروم بودهاند: اين براي شما مهم نيست؟ شما اگر بچه داشته باشيد (گفت دارم) به هر جاي دنيا برويد بچهتان بايد از حق درس خواندن بهرهمند باشد؛ گفت آنجا هم قانون دارد. گفتم بله دارد، كنوانسيونهاي جهاني هست كه آن كشورها را الزام ميكند به بچه شما حق تحصيل بدهند.
...
اين گفت و گو سويههاي ناراحت كننده ديگري هم براي من داشت. الان فكر ميكنم كاش زنگ نزده بودم تا به عمق فاجعه پي ببرم. البته اين فكر غلطي است: اين باعث شد كه بفهمم با يك تصادف سر و كار نداريم. فكري پشت اين جور نوشتهها هست، كه حاضر است از سر اعتقاد، و يا شايد با گرفتن سفارش (نميدانم) در خدمت امثال "طرح طرد" درآيد.
(اين فكر البته اصلاً هم برنميتابد كه بهش بگويي "نژادپرستانه"؛ شايد چون ما ايرانيها اصلاً نژادپرست نيستيم. و نميتوانيم هم باشيم چون مردمان "اصيلي" هستيم لابد. آنها هم "اصالتشان" افغان است و بايد بروند...)
من توصيه ميكنم شما هم با ايسنا تماس بگيريد. اين دوستان اصيل ما نبايد فكر كنند قضيه واقعاً عادي است و هيچ كار شرمآوري انجام ندادهاند. اصلاً وقت نشد كه درباره سخافت گزارش از نظر فرم گزارش نويسي با ايشان حرف بزنم (نمي دانم آنجا ميتوانستم چيز بيشتري حالي كنم يا نه).
توصيه ميكنم شما هم به ايسنا زنگ بزنيد و سعي كنيد با گروه اجتماعي درباره گزارش صحبت كنيد. من خيلي سعي كردم عصباني حرف نزنم و مودب باشم تا حرف گم نشود؛ اينجور جاها به محض اين كه عصباني شوي فكر ميكنند برهان "طرد" تو را يافتهاند.
دوستاني كه زنگ ميزنند لطف بزرگي خواهند كرد اگر كنند حاصل مكالمهشان را در جايي بنويسند.
اين شايد به تصميم درباره مرحله بعدي اعتراض كمك كند.
لينك:
روابط عمومي ايسنادر همين زمينه:
باز هم نژادپرستي ايرانيپينوشت: دوست ديگري (فرناز سيفي) با ايسنا تماس گرفت و نتيجه را برايم نوشت كه من گزارش ميكنم. در ضمن من متوجه شدم كه به احتمال زياد با خود نويسنده صحبت كرده بودم، چون فرناز با خود خانم نويسنده صحبت كرده كه ادبياتش بسيار با همان كسي كه من با او حرف زدم شبيه بوده است.
فرناز از نويسنده پرسيده كه چرا از بالا به افغانها نگاه كرده؟ خانم نويسنده جواب داده: "اگر شما حس كردي كه من به افغانها از بالا نگاه كردهام، پس من موفق شدهام، چون ميخواستم نگاه از بالا داشته باشم! چون ايراني هستم و ايران مال ما ايرانيهاست! و هر كس درباره كشورش مينويسد بايد از نگاه بالا باشه! خانم نويسنده بعد به فرناز گفته كه "تو حق نداري وارد حيطه كار من بشوي و نظر بدهي!
فرناز پرسيده كه: مگر تو اين را براي مخاطب ننوشتهاي؟
- شما هم فقط يك مخاطبي كه گزارش را اصلا خوب نخواندي
- ايراني اصيل اين گزارش رو تحسين ميكنه!
- زن حسابي ايراني اصيل چه مرضيست ديگر!؟ به خودت زحمت دادي بري كمپها و محلات افغانها ببيني از حقوق بديهي انساني محرومند، كه درس حتي نميتوانند بخوانند، بعد تو متلك ميگي كه آدامس ميجوند؟
فرناز جواب شنيده كه "ارزشهاي روزنامهنگاري" را نميشناسد! (البته به نويسنده ارزششناس گفته كه فوق ليسانس ژورناليسم دارد و سواد ژورناليسمش احتمالاً از خانم نويسنده بيشتر است.)
بعد خانم نويسنده گفته كه خيليها از گزارش ايشان تعريف كردهاند
- وزارت كشور و پليس احتمالاً؟ شما خبرنگاري، بايد كنار مردم بايستي، نه اين كه از بالا به مردم نگاه كني.
- آنها مردم كشور من نيستند!
- در دانشگاه به شما ياد دادهاند كه "مردم"، فقط مردم كشور ايران هستند؟! شما درباره مردم ايالات متحده هم احتمالاً با همين نگاه از بالا مينويسي؟ يا آنجا خودت را پايينتر ميبيني؟
از باقي مكالمه بگذريم. من نميدانم چند نفر در رسانههاي ما ممكن است مثل ايشان فكر كنند. اما حتي يك نفر هم زياد است؛ حتي اين كه يك نفر خانم نويسنده در ايسنا هست كه اينطور فكر ميكند و مينويسد و نوشتهاش هم منتشر هم ميشود خيلي، خيلي زياد است
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.
بايد به ايشان گفت كه اين طرز فكرش نه تنها درست نيست، نه تنها غير انساني است، بلكه ميتواند به انسانهايي مثل خود او آسيب بزند.
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر انسان و همانقدر مادر است كه خود او، و اين كه كه فرزند آن مادر هم همانقدر حق و حقوق دارد كه فرزند او، جاي تاسف است. اميدوارم هيچ وقت روزي نيايد كه اين چيزها را در عمل بفهمد...
اين كه خانم نويسنده نميتواند بفهمد كه مادر افغان هم همانقدر مادر است كه خود او، و فرزند آن مادر هم همانقدر حق انساني دارد كه فرزند او دارد، جاي تاسف است.