شنيدهام صدراعظم
دمي به خمره نميزنند
گوشت ميل نميفرمايند و
اهل دود و دم هم نيستند
و در آپارتماني حقير اقامت دارند
ولي اين را هم شنيدهام كه
بينوايان هيچي ندارند
وصله شكمشان كنند و
در فلاكت روزگار ميگذرانند.
چه بهتر ميبود آن دولت
كه دربارهاش ميگفتند:
صدراعظم مست و پاتيل در جلساتِ
هيئت دولت حاضر ميشود
و در حالي كه به دودِ پيپش خيره است
چند اوباش قوانين را عوض ميكنند
اما از مردم، احدي بينوا نيست
[برشت، برشتِ شاعر، برگردان علي عبداللهي، صص 85-86]
شعر كه به كسي برنميخورد؟ شاعرش هم آلماني بوده و مرده ، قرب پنجاه سال پيش...
دمي به خمره نميزنند
گوشت ميل نميفرمايند و
اهل دود و دم هم نيستند
و در آپارتماني حقير اقامت دارند
ولي اين را هم شنيدهام كه
بينوايان هيچي ندارند
وصله شكمشان كنند و
در فلاكت روزگار ميگذرانند.
چه بهتر ميبود آن دولت
كه دربارهاش ميگفتند:
صدراعظم مست و پاتيل در جلساتِ
هيئت دولت حاضر ميشود
و در حالي كه به دودِ پيپش خيره است
چند اوباش قوانين را عوض ميكنند
اما از مردم، احدي بينوا نيست
[برشت، برشتِ شاعر، برگردان علي عبداللهي، صص 85-86]
شعر كه به كسي برنميخورد؟ شاعرش هم آلماني بوده و مرده ، قرب پنجاه سال پيش...
۱ نظر:
http://www.rokhdaad.com/spip.php?article178
ارسال یک نظر