اول- اين اولي انتخاباتي نيست: امروز 10 روز از بازداشت تجمع كنندگان اول ماه مه در پارك لاله و تعاوني فلزكار گذشته است. از جمع بازداشتيهاي پارك لاله تعداي آزاد شدهاند، اما چنان كه از دوستان شنيدهام تا همين چند روز پيش حدود 130 نفر در بازداشت بودهاند. از جمع 15-16 نفر بازداشتي تعاوني فلزكار هم كسي آزاد نشده است.
دوم- ستاد تبليغاتي مير حسين موسوي بالاخره سرود آفتابكاران را از "تلويزيون اينترنتي"اش برداشت. تا جايي كه من ميدانم اين تصادفي نبوده و اعتراضهايي كه به استفاده از اين سرود در همايش برج ميلاد و بعد از آن به استفاده از آن در سايتشان دريافت كردند، باعث شد كه برش دارند. البته جا داشت عذرخواهي هم بكنند.
سوم- نكته اي هست كه بايد روشن شود: من از كساني هستم كه همه پرسشهايي كه در زمينه اتفاقات دهه 1360 از موسوي ميشود را بر حق مي دانم. و اتفاقاً فكر ميكنم كه نه فقط ميرحسين موسوي كه همه، از جمله كروبي، بايد جوابگوي اين سوالات باشند. زمان طرح چنين پرسشهايي را هم مناسب ميدانم؛ چه موقعيت ديگري ممكن است آقايان را وادارد كه در برابر چنين پرسشهايي "قرار" بگيرند؟
اين استدلال كه طرح اين مسايل كمك به رقيب است، به نظر من استدلال اساساً سستي است. اين درست است كه ناتواني اصلاحطلبان در پاسخ به اين پرسشها ضعفشان است، اما قوت رقيب در بازي حاضر، به الكن بودن "اصلاحطلبان" در پاسخ به اين پرسشها نيست. ما ميدانيم كه قوتش كجاست اصلاحطلبان هم ميدانند. فكري به حال آن بكنند و به حال همه ضعفهاي ديگر خودشان. اين اصلاح طلبان هستند كه مسئول گذشته و حال خودشان هستند، نه ما.
كسي كه از مسئوليتهاي سابق موسوي و كروبي مي پرسد اتفاقا فرصتي به آنها ميدهد كه چهره خود را پاك كنند. پرسنده، مسئول پاسخ نامقبول آقايان نيست. خصوصاً كه او حق دارد بداند ميخواهد به چه كسي راي بدهد.
چهارم- آيا من راي ميدهم؟ آيا نتيجه اين انتخابات به نظر من مهم است؟ آيا ...؟ ظاهراً اگر قرار باشد باز هم درباره انتخابات بنويسم، بايد موضع خودم را در برابر اين سوالات روشن كنم.
اول اين كه در شرايط فعلي تصميم به راي دادن ندارم. اما اين موضع را تبليغ نميكنم. پرهيزم از تبليغ اين موضع، بيش از هر چيز به اين برميگردد كه ميبينم همه ما در ايران در چه وضع روانياي قرار داريم. من روا نميدانم عليه اميدي كه دوستانم به تغيير در اين انتخابات بستهاند بيش از اين حرف بزنم حتي اگر فكر كنم كه اين اميد به جا نيست.
اما خواهشم اين است كه به خاطر خودتان هم كه شده اينقدر درباره "بيمسئوليتي" كساني كه راي نميدهند صحبت نكنيد. كساني كه ميخواهند راي جمع كنند هم بهتر است به جاي متهم كردن امثال من به بي مسئوليتي، خودشان مسئولانه رفتار كنند و مشي درستي در پيش بگيرند. ما مديون كسي از آقايان حاضر در صحنه نيستيم كه لازم بدانيم بهشان راي بدهيم. ما و آحاد مردم ايران از اين آقايان بسيار طلبكاريم؛ بسيار!
طرفداران آقاي موسوي هم اگر دنبال رفع اشكال از جايي ميگردند خوب است بپرسند كه چرا ايشان امتياز روزنامهشان را كه يكروزه برايشان صادر شد از اسفندماه گذاشتهاند جيبشان و از اين فرصت استفاده نكردند؟ چرا فعاليت رسانه ايشان بي كيفيت، و محدود و به اين بوده است كه در يك ماه اخير آقاي فاتح روزنامه انديشه نو را با خبرهاي سوخته و با اين وضع افتضاح درآورد؟ بپرسند كه اين چه وضع فعاليت رسانهاي براي انتخابات است؟ ميبينيد؛ آدمهاي مهمتري هستند كه در باخت محتمل موسوي "مسئول" باشند.
(در مورد كروبي و طرفداران ايشان حرفي براي گفتن ندارم؛ فرقي هم نميكند).
پنجم- آيا نتيجه انتخابات برايم مهم است؟ نتيجه انتخابات برايم مهم است؛ اما نتيجه اميدبخشي در افق نميبينم. (برايم عجيب بود كه بدانم دستكم يك گزاره سياسي هست كه در تصديقش با كسي چون آقاي محسن رضايي شريك هستم. هنوز هم هضم اين معنا برايم سخت است و تنها چيزي كه آسانش ميكند اين است كه فكر كنم اين توافق احتمالاً در همين جا به پايان ميرسد).
اما چرا نتيجه اميدبخشي نميبينم؟
از همه پرسشهاي امثال ما درباره دهه 60 بگذريم؛ فرض كنيم هيچ ترديدي در سلامت انتخابات وجود ندارد؛ فرض كنيم هيچ كس خواستي براي آزادي تشكلهاي كارگري و تغيير قوانين نابرابر در مورد زنان ندارد؛ فرض كنيم هيچ خواست قومي يا حقوق بشرياي در كار نيست؛ همه اينها را كنار بگذاريد.
چيزي كه ميماند اقتصاد سياسياي است كه از آخرين ماههاي دولت خاتمي به اين سو، بگوييم از زمان ماجراي فرودگاه امام خميني، تغيير اساساً راديكالي كرده و وارد يكي از بيسابقهترين دورههاي انباشت اوليه در سي سال اخير شده است.
از نظر من با وجود موضوعيت داشتن همه پرسشها و فرضهاي بالا، تغيير مورد اشاره مهمترين مسئله 4 سال گذشته بوده، و اين تغيير است كه وجه مشخصه دوره اخير است. و اتفاقاً همه موارد بالا در اين دوره با همين روند گره ميخورند.
چيزي كه ميخواهم با همين زبان الكن بگويم اين است كه هيچ يك از نامزدهاي موجود، فكر، خواست، و اراده تغيير چنين روندي را ندارند. اين كه چنين فكر، خواست، و اراده اي ندارند از قضا با نوع پرسشهاي مورد اشاره در بند سوم اين نوشته بيربط نيست.
با اين اوصاف، عوض شدن احتمالي نام رييس جمهور، در اين ماجراي اساسي تغييري حاصل نميكند. خيليها در اين روزها درباره مقدماتي كه چنين نتيجهگيرياي از آن برميآيد به زبانهاي مختلف حرف ميزنند، هر چند همه اين نتيجه را نميگيرند.
ششم- همه بندهاي دوم به بعد را نوشتم كه آخرش اين را اضافه كنم: با وجود همه اينها، به احترام همان اميدي كه دوستان به تغيير وضع موجود از طريق روند حاضر بستهاند، و با وجود نظر شخصيام، به احترام زندگياي كه با هم كردهايم، قول ميدهم تا بعد از انتخابات ديگر چيزي از اين دست از من نخوانيد. خودم بهتر ميدانم كه نوشتن يا ننوشتن من در اين مورد تاثيري در وضع جاري ندارد (حتي اگر "راي" هم موضوعيت داشت، راي در دِه بود نه در وِب). اين ننوشتن، صرفاً براي همدلي با كساني است كه دوستشان دارم، اما اعتقادي به راهي كه ميروند ندارم: به اين معنا اين پست براي مخاطب خاص نوشته شده. ببخشيد.
اميدوارم 6 هفته ديگر شادمانتر از اين باشيد كه هستيد، هر چند براي مدتي كوتاه...
دوم- ستاد تبليغاتي مير حسين موسوي بالاخره سرود آفتابكاران را از "تلويزيون اينترنتي"اش برداشت. تا جايي كه من ميدانم اين تصادفي نبوده و اعتراضهايي كه به استفاده از اين سرود در همايش برج ميلاد و بعد از آن به استفاده از آن در سايتشان دريافت كردند، باعث شد كه برش دارند. البته جا داشت عذرخواهي هم بكنند.
سوم- نكته اي هست كه بايد روشن شود: من از كساني هستم كه همه پرسشهايي كه در زمينه اتفاقات دهه 1360 از موسوي ميشود را بر حق مي دانم. و اتفاقاً فكر ميكنم كه نه فقط ميرحسين موسوي كه همه، از جمله كروبي، بايد جوابگوي اين سوالات باشند. زمان طرح چنين پرسشهايي را هم مناسب ميدانم؛ چه موقعيت ديگري ممكن است آقايان را وادارد كه در برابر چنين پرسشهايي "قرار" بگيرند؟
اين استدلال كه طرح اين مسايل كمك به رقيب است، به نظر من استدلال اساساً سستي است. اين درست است كه ناتواني اصلاحطلبان در پاسخ به اين پرسشها ضعفشان است، اما قوت رقيب در بازي حاضر، به الكن بودن "اصلاحطلبان" در پاسخ به اين پرسشها نيست. ما ميدانيم كه قوتش كجاست اصلاحطلبان هم ميدانند. فكري به حال آن بكنند و به حال همه ضعفهاي ديگر خودشان. اين اصلاح طلبان هستند كه مسئول گذشته و حال خودشان هستند، نه ما.
كسي كه از مسئوليتهاي سابق موسوي و كروبي مي پرسد اتفاقا فرصتي به آنها ميدهد كه چهره خود را پاك كنند. پرسنده، مسئول پاسخ نامقبول آقايان نيست. خصوصاً كه او حق دارد بداند ميخواهد به چه كسي راي بدهد.
چهارم- آيا من راي ميدهم؟ آيا نتيجه اين انتخابات به نظر من مهم است؟ آيا ...؟ ظاهراً اگر قرار باشد باز هم درباره انتخابات بنويسم، بايد موضع خودم را در برابر اين سوالات روشن كنم.
اول اين كه در شرايط فعلي تصميم به راي دادن ندارم. اما اين موضع را تبليغ نميكنم. پرهيزم از تبليغ اين موضع، بيش از هر چيز به اين برميگردد كه ميبينم همه ما در ايران در چه وضع روانياي قرار داريم. من روا نميدانم عليه اميدي كه دوستانم به تغيير در اين انتخابات بستهاند بيش از اين حرف بزنم حتي اگر فكر كنم كه اين اميد به جا نيست.
اما خواهشم اين است كه به خاطر خودتان هم كه شده اينقدر درباره "بيمسئوليتي" كساني كه راي نميدهند صحبت نكنيد. كساني كه ميخواهند راي جمع كنند هم بهتر است به جاي متهم كردن امثال من به بي مسئوليتي، خودشان مسئولانه رفتار كنند و مشي درستي در پيش بگيرند. ما مديون كسي از آقايان حاضر در صحنه نيستيم كه لازم بدانيم بهشان راي بدهيم. ما و آحاد مردم ايران از اين آقايان بسيار طلبكاريم؛ بسيار!
طرفداران آقاي موسوي هم اگر دنبال رفع اشكال از جايي ميگردند خوب است بپرسند كه چرا ايشان امتياز روزنامهشان را كه يكروزه برايشان صادر شد از اسفندماه گذاشتهاند جيبشان و از اين فرصت استفاده نكردند؟ چرا فعاليت رسانه ايشان بي كيفيت، و محدود و به اين بوده است كه در يك ماه اخير آقاي فاتح روزنامه انديشه نو را با خبرهاي سوخته و با اين وضع افتضاح درآورد؟ بپرسند كه اين چه وضع فعاليت رسانهاي براي انتخابات است؟ ميبينيد؛ آدمهاي مهمتري هستند كه در باخت محتمل موسوي "مسئول" باشند.
(در مورد كروبي و طرفداران ايشان حرفي براي گفتن ندارم؛ فرقي هم نميكند).
پنجم- آيا نتيجه انتخابات برايم مهم است؟ نتيجه انتخابات برايم مهم است؛ اما نتيجه اميدبخشي در افق نميبينم. (برايم عجيب بود كه بدانم دستكم يك گزاره سياسي هست كه در تصديقش با كسي چون آقاي محسن رضايي شريك هستم. هنوز هم هضم اين معنا برايم سخت است و تنها چيزي كه آسانش ميكند اين است كه فكر كنم اين توافق احتمالاً در همين جا به پايان ميرسد).
اما چرا نتيجه اميدبخشي نميبينم؟
از همه پرسشهاي امثال ما درباره دهه 60 بگذريم؛ فرض كنيم هيچ ترديدي در سلامت انتخابات وجود ندارد؛ فرض كنيم هيچ كس خواستي براي آزادي تشكلهاي كارگري و تغيير قوانين نابرابر در مورد زنان ندارد؛ فرض كنيم هيچ خواست قومي يا حقوق بشرياي در كار نيست؛ همه اينها را كنار بگذاريد.
چيزي كه ميماند اقتصاد سياسياي است كه از آخرين ماههاي دولت خاتمي به اين سو، بگوييم از زمان ماجراي فرودگاه امام خميني، تغيير اساساً راديكالي كرده و وارد يكي از بيسابقهترين دورههاي انباشت اوليه در سي سال اخير شده است.
از نظر من با وجود موضوعيت داشتن همه پرسشها و فرضهاي بالا، تغيير مورد اشاره مهمترين مسئله 4 سال گذشته بوده، و اين تغيير است كه وجه مشخصه دوره اخير است. و اتفاقاً همه موارد بالا در اين دوره با همين روند گره ميخورند.
چيزي كه ميخواهم با همين زبان الكن بگويم اين است كه هيچ يك از نامزدهاي موجود، فكر، خواست، و اراده تغيير چنين روندي را ندارند. اين كه چنين فكر، خواست، و اراده اي ندارند از قضا با نوع پرسشهاي مورد اشاره در بند سوم اين نوشته بيربط نيست.
با اين اوصاف، عوض شدن احتمالي نام رييس جمهور، در اين ماجراي اساسي تغييري حاصل نميكند. خيليها در اين روزها درباره مقدماتي كه چنين نتيجهگيرياي از آن برميآيد به زبانهاي مختلف حرف ميزنند، هر چند همه اين نتيجه را نميگيرند.
ششم- همه بندهاي دوم به بعد را نوشتم كه آخرش اين را اضافه كنم: با وجود همه اينها، به احترام همان اميدي كه دوستان به تغيير وضع موجود از طريق روند حاضر بستهاند، و با وجود نظر شخصيام، به احترام زندگياي كه با هم كردهايم، قول ميدهم تا بعد از انتخابات ديگر چيزي از اين دست از من نخوانيد. خودم بهتر ميدانم كه نوشتن يا ننوشتن من در اين مورد تاثيري در وضع جاري ندارد (حتي اگر "راي" هم موضوعيت داشت، راي در دِه بود نه در وِب). اين ننوشتن، صرفاً براي همدلي با كساني است كه دوستشان دارم، اما اعتقادي به راهي كه ميروند ندارم: به اين معنا اين پست براي مخاطب خاص نوشته شده. ببخشيد.
اميدوارم 6 هفته ديگر شادمانتر از اين باشيد كه هستيد، هر چند براي مدتي كوتاه...
۱۱ نظر:
این مستنده؟؟
دوم- ستاد تبليغاتي مير حسين موسوي بالاخره سرود آفتابكاران را از "تلويزيون اينترنتي"اش برداشت.
http://negarmim.blogspot.com/
بله برداشته اند؛ ميتوانيد از همان لينك "تلويزيون اينترنتي" ويديوي موجود را چك كنيد.
به به..حضور دوباره..پست خوبی بود :)
به گمانم تمام آنچه که باید را گفتی.میبینی که توان نوشتن و اساسا اعتقادی به تاثیر نوشتن ندارم
با این حال ای کاش می توانستم همین ها را که تو گفتی بازگو کنم
به اضافه مستندات خودم که کم نیستند از این جانوران به غایت "غیر سیاسی".اما همان که تو گفتی صحیح است:سکوت...نباید امید ها را مخدوش کرد...بی نظیر بود و بهترین درباب انتخابات اگر انتخابات بتوان نامیدش
آقای معظمی با سلام.
بسیاری از حرفهای شما به جا و درست است. اما اگر به این دو سوال بنده پاسخ دهید ممنون خواهم شد:
1- شرکت نکردن در انتخابات از جنس انجام ندادن است و به نظر شما شرکت درش سودی ندارد. به نظر شما باید چه کاری " انجام بدهیم" که وضعمان بهتر شود؟
2- شما تا به حال معلم بودهاید؟ اگر بودهاید شده به کسی نمرهی 12.5 هم بدهید؟ (که نمرهی قبولی است.)
به ناشناس:
ترجيح ميدهم اگر كاري از دستم برميايد انجام دهم؛ الان از موقعيتهاي نادري است كه كار كردن آسانتر از حرف زدن است...
salam khoshhalam ke dobareh minevisid.
fekr konam in soal (ray dadan ya nadadan) dast e kam har do saal zehn kheili ha ro por mikoneh ,,amma oon chizi ke man ta alan fahmidam ineh ke mesle kheili chizaye digeh too mamlekate ma mitooneh javabesh har aan tagheiir koneh ,bayad montazer moond o did.
آنها مسوول ضعفهاي حال و گذشته و آينده خويشند اما نمي دانم چرا تاوانش را من و تو مي دهيم.
به سروش:
خب شايد به اين دليل ساده كه آنها هستند كه جكومت ميكنند، و مثلا تو نوعي نميتواني جاي موسوي يا كروبي باشي كه من به راي دادن بهت فكر كنم و از اين فكر كردن قدري احساس راحتي داشته باشم، و در عوض آينده سياسي من بايد گره بخورد به بختك گذشته و آينده اينها و امثال اينها.
علي جدا تو حاضري به من راي بدي؟ آقا من خيلي شرمنده مرامت شدم:)) چهار سال ديگه اگه هنوز انتخاباتي برگزار مي شد ثبت نام مي كنم. راستي اين آينده سياسي كه گفتي به نظرم رسيد خودت هم قصد داري دور بعد كانديدا بشوي. راستش قبل از اينكه از من حمايت كني فقط به آينده فرهنگي،بهداشتي، اجتماعي و اقتصادي و روحي و رواني ام فكر مي كردم. حالا به شك افتادم كه شايد آينده سياسي از اينها مهمتر باشد. با هم صحبت مي كنيم يه روزي در موردش.
راستي به مينو بگو عمو سروش گفته خودم براي چاپ اشعارش سرمايه گذاري مي كنم اگر بابات قول بده بره پيش صفارهرندي واسه مجوز:))
ارسال یک نظر